کتاب صوتی رایگان
در این مطلب از مجله بانوان صورتیها برای شما کاربران عزیز کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود را حاضر کردهایم و امیدواریم از گوش دادن به این کتاب صوتی رایگان لذت ببرید. گوش دادن به کتاب صوتی قبل از خواب به ذهنتان کمک میکند تا در آرامش خاطر باشد و آسوده به خواب رود و حسن دیگر کتاب صوتی برای ذهن مجسم کردن تمام اتفاقهایی است که میشنود. این باعث میشود که ذهن شما خلاقتر شود. با ما همراه باشید.
کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود
خلاصهای از کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود:
زنی که مردش را گم کرد نام داستان کوتاهی از صادق هدایت است که در سال ۱۳۱۲ در مجموعهٔ سایهروشن به چاپ رساند. این داستان به امور و روابط زنی مازوخیست میپردازد و سرانجام آن را در جامعهٔ فرودست معاصرِ نویسنده به تصویر میکشد.
قسمتی از کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود:
صبح زود در ایستگاه قلهک آژان قد کوتاه صورت سرخی به شوفر اتومبیلی که آنجا ایستاده بود زن بچه بغلی را نشان داد و گفت:
– این زن میخواسته برود مازندران اینجا آمده، او را بهشهر برسانید ثواب دارد.
آن زن بیتأمل وارد اتومبیل شد، گوشه چادر سیاه را بدندانش گرفته بود، یک بچه دو سـاله در بغلش و دست دیگرش یک دستمال بسته سفید بود. رفت روی نشیمن چرمی نشست و بچهاش را که موی بور و قیافـه نوبـهای داشت روی زانویش نشاند، سه نفر نظامی و دو نفر زن که در اتومبیل بودند با بیاعتنایی به او نگاه کردند، ولی شوفر اصلا برنگشت به او نگاه بکند.
آژان آمد کنار پنجره اتومبیل و به آن زن گفت : – میروی مازندران چه بکنی؟ – شوهرم را پیدا بکنم.
– مگر شوهرت گم شده؟
– یک ماه است مرا بیخرجی انداخته رفته.
– چه میدانی که آنجاست؟
کتاب صوتی رایگان
– کل غلام رفیقش به من گفت.
– اگر مردت آنقدر باغیرت است از آنجا هم فرار میکند، حالا چهقدر پول داری؟
– دو تومن و دو هزار. – اسمت چیست؟
– زرین کلاه.
-کجائی هستی؟
– اهل الویز شهریارم.
– عوض اینکه میخواهی بروی شوهرت را پیدا کنی برو شهریار، حالا فصل انگور هم هست – برو پیش خویش و قومهایت انگور بخور. بیخود میروی مازندران، آنجا غریب گور میشوی، آنهـم بـا ایـن حـواس جمـع کـه داری!
– باید بروم.
این جمله آخر را زرین کلاه با اطمینان کامل گفت، مثل اینکه تصمیم او قطعی و تغییرناپذیر بود، و نگاه بـینـور او جلوش خیره شد، بدون اینکه چیزی را ببیند و یا متوجه کسی بشود. بهنظر میآمـد کـه بـیاراده و فکـر حـرف میزد و حواسش جای دیگر بود. بعد آژان دوباره رویش را کرد به شوفر و گفت :
– آقای شوفر، این زن را دم دروازه دولت پیاده بکنید و راه را نشانش بدهید. زرین کلاه مثل اینکه ازین حمایت آژان جسور شد گفت:
– من غریبم، به من راه را نشان دهید ثواب دارد. اتومبیل بهراه افتاد، زرین کلاه بدون حرکت دوباره با نگاه بینورش مثل سگ کتک خـورده جلـو خـودش را خیـره شد.
به کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود نوشته صادق هدایت در ۵ قسمت گوش فرا دهید.
قسمت اول کتاب صوتی رایگان:
قسمت دوم کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود:
قسمت سوم کتاب صوتی:
قسمت چهارم از کتاب صوتی زنی که مردش را گم کرده بود:
قسمت پنجم:
ممنون که از کتابهای آقای هدایت میذارید اگه میشه کتاب زنده به گور ایشون رو هم بذارید
پاسخ به محیا– چشم ممنون از پیشنهادتون
قدیمی ولی زیبا و کاملا پر مفهوم که دلالت بر مرد سالاری در زندگی داره. فقط من نفهمیدم چطور میشه یه ادم از بچش بدش بیاد:-\
سلام به تیم زحمت کش و موفق صورتی ها.خیلی خیلی ممنون بابت مطالب عالیتون.میشه بگید این فایل ها رو چجوری دانلود کنم؟مرسی
پاسخ به فاطی– در این نسخه امکان دانلود وجود نداره
این فایل برا من پخش نمیشه…ی بار پخش شد و وقتی یهو اومدم عقب از برنامه دیگه برام پخش نمیشه…لطفا لطفا کمک کنید..
ممنون
خودم موفق شدم درستش کنم..اگه بیشتر ازاین طول میکشید دووم نمیوردم واس همین هر راهی بلد بودم انجام دادم تا اوکی شد…راستی خیلی داستان قشنگیه و اینکه راوی هم صدای دلنشین داره و خیلی خوب میخونه و احساس رو منتقل میکنه..خیلیییی ممنون