متن های عاشقانه کوتاه :
جای تو
توی زندگی ام
خالی ست…
همه صندلی های شهر شاهدند…
زهرا_طراوتی
.
.
.
.
.
بغل کن مرا
چنان تنگ که هیچکس نفهمد
زخم
روى تن من بود
یا تو…
حسن_آذرى
.
.
.
.
.
مادربزرگ همیشه می گفت دردِ تن یک جا
نمی ماند، کلیه می زند به کمر، کمر می زند به پا، پا می زند به قلب، می گفت درد هی توی تنت تقسیم می شود.
اما درد روح ، قُلمبه می شود یک جا امانت را
می برد، هرکسی هم که از راه برسد و بپرسد چه مرگت است؟ فقط می شود دستت را روی زانو و کمرت بگذاری و ناله کنی که تیر می کشد.
درد روح را نمی شود نشان کسی داد.
مرآ_جان
.
.
.
.
.
خوابی که به چشم نمی آید
مردی که تا به صبح بیدار است
چندیست به “شر” میگذراند
شب را
از زمانی که شب به “خیر” نمیگویی!
علی_سلطانی
مرا آزاد کن از من، مرا آرام کن در خود
برای پلک هایم قصه ای تعریف کن امشب
که خوابم بهترین خواب جهان باشد…
.
.
.
.
.
دستان من نمیتوانند
نه، نمیتوانند
هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند!
تو، به سهم خود فکر میکنی
من، به سهم تو…
.
.
.
.
.
ا حالا شده است حرف هایت با یک نفر تمامی نداشته باشد؟!
تا حالا شده است نفهمی زمان با چه سرعتی گذشته؟!
و تا حالا شده است با یک نفر فقط بعد از چند کلمه حرف زدن خسته شوی و دیگر دلت نخواهد به حرف زدن ادامه دهی؟!
دست خود آدم نیست!
بعضی ها عجیب به دل می نشینند، اصلا دل ات جذب دل اش می شود، رفیقِ دل اش می شود.
به عقیده ی من هرگاه حرف هایت با آن یک نفر تمامی نداشت، و آفتاب طلوع کرد و شما هنوز مشتاق به حرف زدن بودید،
شما فراموش نشدنی ترین آدم های زندگیِ هم هستید…
.
.
.
.
.
هفت میلیارد آدم
روی این کره خاکی زندگی می کنند
ولی آدم فقط عاشق یکی از آنها می شود
یک انسان بخصوص!
هیچ وقت هم دوست ندارد او را با کَس دیگری عوض کند…
زیباترین موسیقی بی کلام دنیا صدای
خش خش برگ هاست
زیر کفشهایت
وقتی که به سمتم برمی گردی…
.
.
.
.
.
از این ترانه تو بارون، از این سکوت خیابون
منو به خاطره هامون برسون
منو به دار و ندارم به اشتیاق قرارم
به آرزویی که دارم برسون
.
.
.
.
.
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی…
در جستجوی
قلب زیبا باش نه صورت زیبا
زیرا هر آنچه زیباست
همیشه خوب نمی ماند
اما آنچه خوب است
همیشه زیباست…
.
.
.
.
.
نمیدانم چرا آدم های رمانتیک، حرف آدم حالیشان نمی شود!
نمی فهمند که هیچ چیز جالب و خوبی در “عشق یکطرفه” وجود ندارد،
به نظرم عذاب است. عذاب مطلق
عشق به کسی که پاسخ احساساتت را نمی دهد ممکن است در کتاب ها هیجان انگیز باشد
ولی در واقعیت به شکل غیرقابل تحملی خسته کننده ست!
.
.
.
.
.
آنقَدَر عشقِ عذاب آورِ او
شیرین است…
مانده ام لعنت و نفرین بِکنم
یا که دعا…
.
.
.
.
.
وقتی دنیایم مقیاس عجیبی یافت
فهمیدم عاشق شده ام
اکنون سالهاست در
عکس سه در چهار تو
زندگی می کنم…
چند روز دیگر، شاید چند ماه دیگر یا شاید هم چند سال دیگر، بالاخره هم را می بینیم و از کنار هم آرام می گذریم، من چشم هایم را می بندم تا مبادا نگاهم بلرزد، اما در لحظه گذشتن یکباره تمام وجودم می بویدت، عطری آشنا، عطر خنده هایت، عطر نگاهت، عطری لبریز از خاطرات خوب…
تو می روی و من سرشار از عطر تو می مانم.
گیریم که نگاه، گناه باشد، بوییدن که گناهی ندارد، دارد؟
.
.
.
.
.
آنچه با من بود بی تو ماندن بود
در خیابان های باران خورده بعد از تو
خواب و رویاتو شوق فردا تو
از جهان فقط تو را میخوام اما تو
عآلی?????
خوشحالیم که پسندیدید ♥