صورتی‌ها: رمان‌ها ژانرهای متفاوتی از جمله عاشقانه، اجتماعی، پلیسی و یا ترکیبی از این موضوعات دارند که هر فرد کتابخوانی می‌تواند رمان مورد علاقه‌ی خود را با توجه به موضوع و یا نویسنده‌ی مورد پسند انتخاب کرده و بخواند. در ادامه با رمان چشمهایی به رنگ عسل آشنا خواهید شد. برای دانلود رمان چشمهایی به رنگ عسل می‌تواند به پایان مطلب مراجعه کنید.
دانلود رمان چشمهایی به رنگ عسل
خلاصه‌ای از رمان چشمهایی به رنگ عسل:
این رمان درباره‌ی دختری بسیار زیبا به نام شیدا است که در خانواده بسیار پولداری بزرگ شده که اتفاقات ناخوشایندی در گذشته برایش افتاده است و مجبور است برای پر کردن اوقات خود و فرار از افسردگی برای کار به شرکتی برود…
قسمت کوتاهی از رمان چشمهایی به رنگ عسل:
خنده‌اش تبدیل به قهقهه شده بود که با خداحافظی کوتاهی از او جدا شدم و به سمت مقصد به راه افتادم. مطب دکتر در خیابانی آرام و زیبا قرار داشت که دو طرفش را انبوهی از درختان خشک و برهنه پوشانده بود. نگاهی به ساعتم انداختم، احساس کردم برای رفتن به مطب دکتر، هنوز کمی زود است. با اتخاذ تصمیمی ناگهانی، شروع به قدم زدن در پیاده رو کردم. آن‌قدر در افکارم غرق شده بودم که متوجه نشدم به ابتدای خیابان رسیده‌ام. هنگامی که به خود آمدم آه عمیقی کشیدم و راه رفته را باز گشتم. حنجره پر سر و صدای کلاغی، سکوت خیابات را می‌بلعید. با نگاهی مات و یخ‌زده، پرواز کلاغ را از شاخه‌ای به شاخه دیگر نظاره کردم. هوای تقریبا سرد صبحگاهی را با نفسی عمیق به ریه‌هایم کشیدم. در همین حین با صدای ساییده شدن لاستیک اتومبیلی در کنار پایم، از جا پریدم. بلافاصله صدای مرد جوانی به گوشم خورد که با لحن ترسناکی گفت:
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما
♦ رمان الهه بهشتی، رمانی با موضوع عاشقانه
[/box]
-عزیزم کجا تشریف می‌برید؟ اجازه بدید در خدمتتون باشم!
انعکاس صدایش در نظرم چنان رعب‌انگیز و هراس‌آور بود که کم مانده بود قالب تهی کنم. در کمتر از چند هزارم ثانیه، خاطراتی در ذهنم جان گرفت که از یادآوری آن‌ها عرق سردی بر سر و رویم نشست. از سکوت و خلوتی خیابان چنان ترسیده بودم که نفس در سینه‌ام حبس شد. پاهایم را که گویی توانی در آن‌ها نبود حرکت دادم و بر سرعت قدم‌هایم افزودم. شاید هم حالتی شبیه دویدن توام با وحشت داشتم، به سرعت خود را به ساختمان مطب رساندم.
سلام چچچتت ببببددد