در این بخش از دیالوگهای ماندگار مجله صورتیها، دیالوگ های فیلم گلادیاتور را خدمت شما آماده کردهایم. این فیلم به کارگردانی ریدلی اسکات در سال ۲۰۰۰ بر اساس سرگذشت ماکسیموس دسیموس مریدیوس ژنرال و فرمانده ارتش رم باستان ساختهشده است. نقش ماکسیموس را راسل کرو بازی کرد که بخاطر آن برنده اسکار بهترین بازیگر شد. در ادامه پس از معرفی کوتاهِ این فیلم دیالوگ های ماندگار آن را نیز مشاهده میکنید. با ما همراه باشید.
دیالوگ های فیلم گلادیاتور
از نکات قابل توجه این فیلم موسیقی متن آن میباشد. موسیقی این فیلم توسط آهنگساز بزرگ سینما هانس زیمر ساخته شده است و از بهترین موسیقیهای متن ساخته شده در تاریخ سینما محسوب میشود. نقش ماکسیموس را راسل کرو بازی کرد که بخاطر آن برنده اسکار بهترین بازیگر شد و از این نقش آفرینی او به عنوان یکی از بهترینهای تاریخ یاد میشود نقش کومودوس را واکین فینیکس در اختیار داشت و نامزد اسکار شد. فیلم گلادیاتور در ۷۳امین مراسم اکادمی اسکار برندهی ۵ اسکار شد.
در خلاصه داستان فیلم گلادیاتور آمده است: ارتش روم به رهبری ژنرال ماکسیموس بر آخرین گروه بربرها غلبه میکند و روم را نجات میدهد. امپراتور مارکوس آئورلیوس در بستر مرگ، بدون توجه به پسر مکارش، کومودوس، از ماکسیموس میخواهد تا زمام امور را بهدست گیرد و یک جمهوری مستقل پدید آورد. کومودوس پدر را به قتل میرساند و دستور اعدام ماکسیموس و خانواده او را در اسپانیا صادر میکند. ماکسیموس از مرگ میگریزد، اما قادر به نجات خانوادهاش نمیشود. یک تاجر برده او را اسیر میکند و به پراکسیمو میفروشد که کارش تعلیم گلادیاتور است. بدین ترتیب، ماکسیموس راز و رمز گلادیاتوری را میآموزد و لیاقت خود را ثابت میکند.
از طرفی، کومودوس پس از چند سال نبردهای گلادیاتوری را احیا میکند تا شاید محبوبیتی میان مردم کسب کند. بیتوجهی کومودوس به امور مملکتی خشم سناتور گراکوس را برمیانگیزد و طبیعت خونخواه امپراتور، خواهرش لوسیلا را نیز سخت آشفته میکند؛ زیرا قرار است لوسیوس، پسر لوسیلا، پس از کومودوس به امپراتوری برسد.
ماکسیموس و سایر گلادیاتورها نبردهای موفقی را در روم انجام میدهند. کومودوس از اینکه او را زنده مییابد بسیار خشمگین میشود، اما هراس از برانگیختن نفرت مردم او را از صدور فرمان قتل ماکسیموس بازمیدارد. لوسیلا و گراکوس پنهانی با ماکسیموس قرارهایی برای رهبری ارتش و برپایی جمهوری میگذارند، اما کومودوس به نقشه پی میبرد. در نتیجه، تنی چند از سناتورها را به قتل میرساند و گراکوس را بازداشت میکند. کومودوس تصمیم میگیرد تا در ملا عام با ماکسیموس بجنگد و پیش از جنگ، در زندان او را با نیرنگ از ناحیه پهلو زخمی میکند تا کشتن او در روز برایش آسانتر باشد ولی در پایان نبرد این ماکسیموس است که او را به قتل میرساند و انتقام خانوادهاش را از او میگیرد. ماکسیموس زخمی، پیش از مرگ قدرت را به گراکوس تفویض و چند گلادیاتور باقیمانده را آزاد میکند و پس از مرگ به اجداد و خانوادهاش ملحق میشود.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
♦ دیالوگ های ماندگار حسین پناهی
[/box]فیلم سینمای گلادیاتور جزء ۲۵۰ فیلم برتر سایت imdb در رتبه ۴۱ قرار داد. در ادامه دیالوگ های فیلم گلادیاتور را طبق روال هر هفته مشاهده میکنید.
دیالوگ های فیلم گلادیاتور
مرگ به روی همه ما لبخند میزنه، ولی فقط یه مرد واقعی میتونه جوابش رو با لبخند بده.
دیالوگ های ماندگار گلادیاتور
ماکسیموس به مارکوس اورلیوس: پنج هزار نفر از مردانم اون بیرون دارن میجنگند، سه هزار نفر از آنها کشته شدند و دو هزار نفر دیگه هیچ وقت اینجا را ترک نمیکنند من نمیتونم باور کنم که افرادم برای هیچ جنگیدن و کشته شدن.
مارکوس اورلیوس: تو چی را باور داری؟
ماکسیموس: آنها برای شما و برای رم مبارزه کردند.
مارکوس اورلیوس: رم چه جور جاییه ماکسیموس؟
ماکسیموس: همه جای دنیا را بی رحمی، ظلم و تاریکی فرا گرفته اما رم پر از نور و امیده.
مارکوس اورلیوس: من دارم میمیرم ماکسیموس وقتی که یک مرد خودش را در پایان راه می بینه میخواد بدونه که هدف زندگیش چی بوده؟
در آینده نام نیک از او باقی میمونه یا نه؟ به عنوان یه فیلسوف شناخته می شود؟ یا یه جنگجو؟ و یا مستبد؟
یه بار در رویا رم را دیدم که همه جای اون را مه فرا گرفته بود می ترسم که سرما و مه هیچ وقت رم را ترک نکنن!
دیالوگ های گلادیاتور
آنچه ما در زندگی انجام میدیم در ابدیت بازتاب مییابد.
دیالوگ های فیلم گلادیاتور
اسم من ماکسیموس دسیموس مریدیوسِ، فرمانده نیروهای شمالی، ژنرال سپاهیان فلیکس، خادم وفادار به امپراطور واقعی، مارکوس اورلیوس.
پدر پسری کشته شده، شوهر زنی کشته شده. و من انتقام خودم رو خواهم گرفت، توی این دنیا یا دنیای دیگه.
دیالوگ ماندگار گلادیاتور
سقوط کردن به پایین باعث رشد ما میشه؛ اما پایین موندن باعث مرگمون میشه!
دیالوگ های فیلم گلادیاتور
کمودوس: ژنرالی که حالا به یک برده تبدیل شده، گلادیاتوری بود که از امپراتور دفاع می کرد. داستان خوبیه! اما حالا مردم می خوان بدونن که این داستان چه طور به پایان می رسه و چه چیزی می تواند شگفت انگیز تر از این باشه که خود امپراطور در نبرد شرکت کنه؟
ماکسیموس: تو میخوای با من مبارزه کنی؟
کمودوس: چرا که نه؟ فکر میکنی من میترسم؟
ماکسیموس: من فکر می کنم که تو در تمام طول زندگیت ترسیدی!
کمودوس: برخلاف ماکسیموس، همون شکست ناپذیر که ترس رو نمی شناسه؟
ماکسیموس: من مردی رو میشناختم که یک بار گفت : «مرگ به همه ما لبخند میزنه. همه اونچه که یه نفر میتونه انجام بده اینه که اونم بهش لبخند بزنه.
کمودوس: تعجب میکنم، این دوستت به مرگ خودشم لبخند میزد؟
ماکسیموس: تو باید بدونی. اون پدرت بود.
کمودوس : تو پدرمو دوست داشتی، میدونم. اما منم دوستش داشتم. این ما رو برادر میکنه، نمیکنه؟ (با چاقو به پهلوی ماکسیموس میزند)
حالا برام لبخند بزن برادر!
دیالوگ های ماندگار گلادیاتور
اشتباهات تو به عنوان پسر، شکست من است به عنوان پدر!
دیالوگ های گلادیاتور
جوبا: بیرون از اینجا جایی هست…
سرزمین من… خونه من…
زن من داره غذا آماده میکنه
دخترام دارن از رودخونه آب میارن
من اونا رو بازم خواهم دید؟ فکر کنم نه!
ماکسیموس: باور داری که بعد از مرگت دوباره اونا رو می بینی؟
جوبا: فکر کنم. اما بعدش، من به زودی خواهم مرد. چند سال طول میکشه تا اونا هم فوت کنند. باید صبر کنم!
ماکسیموس: اما تو این کار و می کنی … صبر میکنی؟
جوبا: البته
ماکسیموس: میبینی، زنم و پسرم الان منتظر منن
جوبا: اونا رو خواهی دید. اما حالا نه…
[با هم دست می دهند]
ماکسیموس: حالا نه… حالا نه
دیالوگ های فیلم گلادیاتور
امروز من بردهای دیدم که از امپراتور رم قویتر بود!
دیالوگ ماندگار گلادیاتور
هر وقت تصمیم میگیری خوب باشی هرچی نامرده سر راهت سبز میشه!
همین که تصمیم میگیری تو هم نامرد بشی
یه آدم خوب پیدا میشه که حالا تو آدم سابق نیستی…
میدونی…
منم یه زمانی خوب بودم، ولی حالا دیگه خیلی وقته که خیلی خستم …