عباس کیارستمی یکی از بهترین کارگردانان و فیلمسازان ایرانی نه در عرصه داخلی، بلکه در عرصه بینالمللی بود که فیلمهای بسیار زیبایی را از خود به یادگار گذاشته است. یکی از این فیلمها، فیلم سینمایی طعم گیلاس میباشد که در سطح جهان شناخته شده است. در این مطلب از مجله صورتیها قصد داریم دیالوگ های فیلم طعم گیلاس را به صورت تصویری خدمت علاقهمندان به فیلمهای ایرانی ارائه کنیم.
دیالوگ های فیلم طعم گیلاس
هنگامی که در جشنواره کن سال ۱۹۹۷ کارگردان ایرانی، عباس کیارستمی در آخرین لحظات اجازه خروج از کشور وحضور در افتتاحیه فیلم خود طعم گیلاس را در جشنواره کسب کرد، رویداد بزرگی رخ داد. هنگامی که او وارد سالن نمایش شد همه ایستادند و او را تشویق کردند، و همین طور هنگامی که فیلم تمام شد، در نهایت هیئت داوران این فیلم را همراه فیلمی دیگر برنده نخل طلایی کردند.
عباس کیارستمی شخصیتی بوده که در عرصه هنر و زندگی همه قبولش داشتند و از عزت و احترام خاصی برخوردار بود و گاها میشد به سادگی او را با مرحوم علی حاتمی مقایسه کرد. حال که صحبت از علی حاتمی شد، بهتر است چند نمونه از دیالوگ های فیلمهای علی حاتمی را با هم مرور کنیم تا به شخصیت و علم والای او در زمینه فیلمسازی پی ببریم. به همین منظور میتوانید مطلب زیر را دنبال کنید.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]در مطلب زیر از دیالوگهای ماندگار مرحوم علی حاتمی در فیلمهای مختلفی همچون، سوتهدلان، صاحبقران، هزاردستان، مادر و … لذت ببرید.
[/box]طعم گیلاس فیلم ایرانی در سبک مینیمالیستی به کارگردانی و نویسندگی عباس کیارستمی در سال ۱۳۷۶ است.
فیلم درباره مردی است که در حومه شهر تهران، با اتوموبیلش دنبال کسی میگردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰ هزار تومان پول انجام دهد. کیارستمی برای طعم گیلاس جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ را به دست آورد. این دستآورد یکی از مهمترین جوایز تاریخ سینمای ایران است.
آقای بدیعی با بازی همایون ارشادی مردی میانسالی است قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او میخواهد قرصهای خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد.
بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش، صبح فردا روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش میگیرد با افراد مختلفی مانند یک سرباز، طلبه افغان و مردی که کارگر موزه تاریخ طبیعی است رو به رو میشود و از آنها میخواهد فردا صبح سراغ او بیایند و بیست بیل خاک روی او بریزند و پاکتی را با ۲۰۰ هزار تومان پول که در داشبورد ماشین است به عنوان دستمزد بردارند.
سرباز پیشنهاد را رد و به سمت پادگانش فرار میکند، طلبه افغان شروع به موعظه بدیعی میکند و خودکشی را برخلاف تعالیم اسلام و دستورهای قرآن میداند اما کارگر موزه که بعداً معلوم میشود پرندگانی مثل بلدرچین و کبک را برای تاکسیدرمی در موزه شکار میکرده، با تعریف ماجرایی از روز خودکشی خودش و این که چطور طعم یک توت مانع خودکشی او شده پیشنهاد او را قبول میکند.
در پایان فیلم هنگامی که منتظر دیدن سرنوشت بدیعی هستیم، فیلمبرداری تغییر میکند و تصاویری از پشت صحنه، کارگردان و گروه فیلمبرداری و همایون ارشادی میبینیم که از قبر بیرون آمده است. او در پایان به درک تازهای از معنای زندگی میرسد!
با این توضیحات کوتاه، به سراغ دیالوگ های فیلم طعم گیلاس میرویم. با ما همراه باشید.
دیالوگ های ماندگار فیلم طعم گیلاس
شما میتونی با من همدری کنی
میتونی زبونی همدردی کنی
اما نمیتونی حسش کنی
دیالوگ طعم گیلاس توت
یه خاطرهای از خودم بگم…
اول ازدواج ما بود. ناراحتی همهجور کشیده بودیم. آخر اونقدر خسته شدم از ناراحتی، که یه روز پا شدم خودمو راحت کنم. صبح زود، تاریکی بود. پا شدم، طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشین که برم قال قضیه رو بکنم. اطراف میانه بود، توتستان بود بغل خونه ما، تاریک بود.
طناب رو هر بار مینداختم گیر نمیکرد! یه مرتبه انداختم گیر نکرد. دو مرتبه انداختم گیر نکرد. آخر خودم رفتم بالا، طناب رو گیر دادم. دیدم آقا یه چیز نرمی خورد پشت دستم. توت بود! چه توت شیرینی! اولی رو خوردم. دومی رو خوردم. سومی رو خوردم. یه وقت دیدم هوا داره روشن میشه!
آفتاب زده بالای کوه، چه آفتابی! چه منظرهای! چه سبزهزاری! یه وقت دیدم صدای بچهها میاد! بچههای مدرسه بودن. اومدند دیدند من توت میخورم، گفتن آقا درخت رو تکون بده! ما هم تکون دادیم. اینا خوردن، من کیف کردم. یه خوردهام جمع کردیم، اومدیم خونه.
خانوم هنوز ازخواب بیدار نشده بود. اومدیم یه خوردهام دادیم به اون. اونم خورد و کیف کرد. رفته بودم خودکشی کنم، توت چیدم آوردم اینجا. آقا یه توت ما رو نجات داد! یه توت!
بدیعی: توت رو خوردی و خانوم هم توت رو خورد و همه چی خوب شد؟!
مرد آذری: خوب؟ خوب نشد! فکرم عوض شد! حالم عوض شد…
دیالوگ های ماندگار عباس کیارستمی
میدونم که شما به این فکر من معتقد نیستید. شما فکر میکنید خداوند خودش به انسان جون داده، هر وقتم لازم شد، میگیره. اما یه موقعی میرسه که انسان دیگه خستهاس، نمیتونه منتظر بشه که خداوند به مسائل خودش عمل کنه!
دیگه خودش راساً عمل می کنه. به هر حال این همون چیزیه که بهش میگن خودکشی. بعدم باید پذیرفت که واژه خودکشی رو فقط برای فرهنگنامه نیاوردن که، بالاخره باید یه جا یه کاربردی داشته باشه. من می دونم خودکشی از گناهان کبیره ست، اما اینم گناه بزرگیه که انسان خوشبخت نباشه. وقتی خوشبخت نیستی باعث اذیت و آزار اطرافیانت میشی؛ این گناه نیست؟! این گناه نیست که اذیت و آزار اطرافیانت را فراهم کنی؟ خانوادت را اذیت کنی دوستانت را اذیت کنی خودتو اذیت کنی
دیالوگ های فیلم طعم گیلاس
خوشبختی به ادعا نیست به تظاهر نیست به گفتن نیست. خوشبختی یه حسه. وقتی خوشبختی که اونو حس کنی، که نه اطرافیانتو اذیت کنی و نه اونها تورو!
از مزه یه گیلاس میخوای بگذری
قطع امید کردی؟
صبح پاشدی به آسمون نگاه کردی؟!
دم صبح طلوع آفتابو نمیخوای ببینی؟!
ماهو دیدی؟
نمیخوای ستاره هارو ببینی؟
شب مهتاب.. اون قرص کامل ماه رو دیگه نمیخوای ببینی؟
چشماتو میخوای ببندی؟
از مزه یه گیلاس میخوای بگذری؟
نگذر
من رفیقتم،
میگم نگذر
دیالوگ های فیلم طعم گیلاس را خواندید. اگر شما نیز پش از این فیلم طعم گیلاس را دیدهاید لطفا نظرات خودتان را در مورد آن برای ما بیان کنید. ممنون که همراه ما بودید.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]دیالوگهای این فیلمها را نیز در ادامه بخوانید:
♦ دیالوگهای فیلم سینمای جوکر ۲۰۱۹
[/box]
خوب بود
خوب بودن ولی کم عاشق اونی شدم که نوشته بود خودکشی از گناهان کبیرس عالی بود