در فصل زیبای سال و روزهای بلند بهار، مطالعه رمانهای جذاب و زیبا در کنار یک نوشیدنی سرد میتواند بسیار دلنشین باشد. اگر شما نیز جزو افرادی هستید که علاقه شدید به مطالعه رمان دارید. در این مطلب از صورتیها با ما همراه باشید تا رمانی عاشقانه و طنز را با عنوان رمان چشمانت آرزوست مطالعه نمایید. با دانلود رمان چشمانت آرزوست با ما باشید.
دانلود رمان چشمانت آرزوست
در ادامه خلاصه و قسمت کوتاهی از رمان چشمانت آروزست را با ژانری عاشقانه و طنز اثر نویسندهی جوان نسترن رستگارنیا را خواهید خواند. این کتاب در ۲۰۵ صفحه نوشته شده است. برای دانلود این رمان به انتهای مطلب مراجعه نمایید.
خلاصهای از رمان چشمانت آرزوست:
رمان چشمانت آرزوست داستان زندگی دختری زیبا است که توسط فردی دزدیده میشود که در آن خانه آزادی خانه پدرش را نداشته و مجبور است یک سری کارها را انجام داده و کارهایی را انجام ندهد. اما چه کسی این دختر زیبا را دزدیده است و چه کسی او را از این خانه نجات میدهد.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
[/box]قسمت کوتاهی از رمان چشمانت آرزوست:
از حموم که اومدم غذا روی تخت بود یکم غذا خوردم ولی اشتهام نکشید کامل بخورم. ساعت چهار بود خیلی خسته بودم همه جام درد میکرد خودم میدونستم چه مرگمه، سینی غذارو گذاشتم رو میزو رو تخت دراز کشیدم خوبه قبلا از طاهره پتو گرفته بودم. پتورو دورم پیچیدم وای احساس میکردم کل محتویات معدم اون یه ذره غذایی که خورده بودم داره میاد تو دهنم. خیلی بد بود. اولین قطره اشکم که ریخت بقیه هم راه خودشونو پیدا کردن پتو رو محکمتر به خودم فشار دادم توان راه رفتن نداشتم، لعنتی چرا امروز دردش دوبرابر شده داشتم زار میزدم که صدای در زدن اومد بیا حالا که من توان حرف زدن ندارم همه برام با ادب شدن میخواستم جواب بدم ولی احساس میکردم اگه دهنمو باز کنم بالا میارم. مروارید: تانیا خانم، تانیا بیا بریم تانیا چرا جواب نمیدی اومدم تو درو باز کرد قیافمو که دید هنگ کرد سریع اومد جلو: چی شده حالتون که خوب بود چی شد یهو آخه. به قیافم نگاه کرد بعد دوید سمت در بیا شانس ما رو به جا کمک فرار کرد صدای پا اومد سرمو بلند کردم سامیار بود سرشم تو گوشیش بود نکنه نگرانم شده. سامیار: چرا با مروارید نرفتین حیاط؟ ههه توهم قشنگی بود نگرانیش، خواستم از جام بلند شم اما با تیری که دلم کشید دوباره سر جام نشستم همینجوری نگاش میکردم اونم سرش تو گوشیش بود یهو طاهره با سر و صدا وارد شد این
سامیارم که گیجه هنوز منو ندیده برگشته بود سمت در به طاهره نگاه میکرد. طاهره: چرا انقدر رنگت پریده گریه نکن دخترم چرا اینجوری شدی سامیار برگشت سمتم لعنتی بلاخره منو دید یه ابروشو داد بالا. سامیار:چت شده؟
لینک دانلود رمان چشمانت آرزوست:
[/box]امیدواریم از مطالعه این رمان جذاب عاشقانه لذت برده باشید.
خیلی رمان خوبی بود آخرش ی خورده غمگین شد ولی درکل عالی بود مرسی ازتون????
جالب نبود اصلا ممنون میشم رمان بهتری بزارین❤
خیلی عالی بود ممنون واقعا
جالبه.اسم یکی از آهنگای گروه ایهام هم«چشمانت آرزوست»ه.امیدوارم به اندازه ی این آهنگ قشنگ باشه