معمولا رمانهایی با ژانر عاشقانه طرفداران بسیاری در میان دختران و بانوان داشته و بیشتر بانوان دوست دارند به جای مطالعه کتابهای علمی به مطالعه رمانهای عاشقانه بپردازند تا خود را در یک دنیای عاشقانه احساس کنند. در این مطلب از مجله بانوان صورتیها رمان فقط فریاد نزن را برای شما عزیزان آماده کردهایم. این رمان نیز موضوعی عاشقانه دارد. برای دانلود رمان فقط فریاد نزن به انتهای مطلب مراجعه کنید.
دانلود رمان فقط فریاد نزن
رمان فقط فریاد نزن رمانی با ژانر عاشقانه و کل کلی است که توسط مریم رمضانی در ۴۶۸ صفحه با قلمی بسیار روان نوشته شده است. در ادامه خلاصه و قسمت کوتاهی از این رمان را میخوانید. با ما همراه باشید.
خلاصهای از رمان فقط فریاد نزن:
رمان فقط فریاد نزن داستان زندگی دختری به نام هیلدا است که در خانوادهای فقیر زندگی میکند. هیلدا در سنین کوچک مجبور میشود به دلیل بیپولی پدرش تن به ازدواج با مردی پنجاه ساده به نام احسان بدهد. احسان مردی است که همسرش را طلاق داده و همراه با دو فرزندش زندگی میکند. در این میان احسان برای ازدواج با هیلدا پول بسیار زیادی به پدر هلیا میدهد. هیلدا با احسان ازدواج کرده و به عمارت احسان پا میگذارد و همراه با احسان و دختر و پسرش زندگی میکند….
مطلب پیشنهادی برای شما:
♦
[/box]
قسمت کوتاهی از رمان فقط فریاد نزن:
بعد از نیم ساعت اتفاقی که میخواستم افتاد، ماشین جلوی پام ترمز زد، بدون این که حرفی بزنه فقط روند تا این که چند دقیقه بعد مقابل منزلی ایستاد. چمدونمو برام از صندوق عقب بیرون کشید و به داخل منزل آورد. خودش و به من معرفی کرد، اتاق خواب، آشپزخانه و دستشویی و همه جا رو بهم نشون داد، چمدونم رو به دستم سپرد و گفت که موفق باشم! فکرشم نمیکردم این جوری باشه، فقط در قبال چی؟ در قبالش همهی ماجرای بین خودم و سوشا رو براش توضیح دادم. نمیدونستم کار درستی کردم یا نه؟ کی حاضر میشه در ازای دونستن حقیقت رابطه یه دختری که اصلا نمیشناستش همچنین کمکی بکنه؟!…. یه ماه پیش برای من از کانادا به دوبی دعوت نامه بفرسته، اینجا برام تدارک خونه و منزل و ماشین و همه چیو ببینه و بعد من بدون دردسر خودم به کانادا برسونم؟ من نمیتونستم از سوشا بگذرم، من دوستش دارم، من عاشقشم، نمیتونستم ببینم داره از دستم میره، مثل یه ماهی لیز میخوره و من فقط دارم جون دادن این عشق کوتامو نگاه میکنم! خیلی تلاش کردم تا برسم به اون چیزی که رویامه، در کنارش خوابیدن و باهاش یه زندگی خوب و بیدغدغه و بیمشکل ساختن! امشب استراحت میکنم فردا میرم دنبال راهی که بشه توش دست سوشا رو گرفت. چمدانو باز کردم، لباسهام و با لباس تو خونهای عوض کردم و روی تخت ولو شدم. هر دو دستم رو بردم زیر سرم، زل زدم به سقف، میتونست همدم خوبی باشه برای درد دل کردن! چرا اشکام دارن الکی الکی از گوشه چشمم آویزون میشن؟
لینک دانلود رمان فقط فریاد نزن:
[/box]امیدواریم رمان فقط فریاد نزن را دانلود کرده و این رمان زیبا را بخوانید و به دوستان خود نیز مطالعه این رمان را پیشنهاد دهید. ممنون که با ما همراه بودید.
بچها خیلی عالی بود پیشنهادمیکنم بخونید حتما