رمانها ماجراهای جالبی دارند که بهترین وسیله برای سرگرم شدن هستند. با دانلود رمان عاشقانه و خواندن آن یاد بگیریم که چه اشتباهاتی را نباید در زندگی مرتکب شویم. در این مطلب از مجله بانوان صورتیها برای شما رمان عاشقانه سرکوب را آماده کردهایم به همراه لینک دانلود رمان سرکوب و خلاصهای از این رمان عاشقانه که امیدواریم از خواندن این رمان لذت ببرید. برای دانلود این رمان عاشقانه در انتهای مطلب روی “دانلود با لینک مستقیم” کلیک کنید.
دانلود رمان سرکوب
در ادامه خلاصه و قسمت کوتاهی از رمان سرکوب نوشته آی-بانو را با ژانری عاشقانه و اجتماعی در ۳۹۳ صفحه میخوانید. این رمان با قلمی بسیار روان و زیبا نوسط بانوی جوان نوشته شده است.
خلاصهای از رمان عاشقانه سرکوب:
داستان رمان سرکوب، داستان زندگی دختری از جنس بهار و لطافت باران است، دختری که در آستانهی پاییز زندگی بهاری خود، طرحی از طلوع دوباره خورشید را در مقابل درد کشیدن و مقاوم بودن خوب طراحی میکند.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
♦ دانلود رایگان رمان دختر افغان
[/box]قسمت کوتاهی از رمان عاشقانه سرکوب:
ارشیا، امروز اومدم اینجا تا باهات حرف بزنم و خودم رو مطمئن کنم از اینکه دیگه هیچ حسی جز یه دوست داشتن نسبت به کسی که سه سال از عمرم رو باهاش گذروندم ندارم! اومدم خودم رو مطمئن کنم حسی که به امیرعلی دارم فقط یه وابستگی نیست! ببخشید که اومدم بالا سرت و این حرفا رو بهت گفتم، اما اینو مطمئنم هرکسی توی این زندگی حق زندگی کردن داره و تو این حق رو توی اون سه سال ازم گرفته بودی! نمیخواستم انقدر بد باشم اما اگه امروز نمیاومدم و این حرفا رو نمیزدم شاید هیچوقت اروم نمیشدم! قطرههای اشکی که بیوقفه و بدون اجازه از من روی گونههام سر میخوردن رو پاک کردم اما انگار بند نمیاومدن! با حضور کسی کنارم سرم رو توی یقهام فرو کردم؛ نمیخواستم کسی با این حال و روز ببینتم اما بوی عطر تلخی که توی بینیم پیچید باعث شد مثل برق گرفتهها سرم رو بلند کنم و به نیم رخ دوست داشتنیش خیره بشم! با چشمهای گشاد شده به امیرعلی که زیرلب فاتحه میخوند خیره شدم! لبخند کم جونی روی لبام نشست؛ امیرعلی دوباره توی بدترین شرایط زندگیم اومده بود تا کنارم باشه؟؟ با تموم شدن فاتحه برگشت و خیره شد به چشمای سرخم! دستش رو جلو اورد و روی گونههای خیسم
گذاشت؛ قسم میخورم که چیزی توی نگاهش تغییر کرده بود.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]
خیلی قشنگدبود لطفا رمان های جدید و یکم کوتاه تر بزارید ممنون
پاسخ به vania– ممنون عزیزم چشم حتما
عه چرا اینجوریه خوشم نیومد اولش از پسره خوب میگه حالا ک مرده و میخواد خوب شه هی بدی هاشو میگه و خوبی های سیامک حتما آخرم با همون سیامک ازدواج میکنه…هرکس خونده بگه ارزشش رو داره ادامه بدم؟هنوز پنجاه صفحه هم نخوندم اما اینکه حالا ک پسره مرده ازش بد میگه خیلی نکته منفی برای رمان…هووووف
پاسخ به nilofar– چی بگم انشالله آخرش خوب میشه
آغا تمومش کردم با سیامک ازدواج نکرد ادامه اش جالب شد اما تنها نقطه بده رمان بدگویی از پسره بود ک مرده…خیلی ممنونم رمان جدید بزاری ما منتظریم
پاسخ به nilofar.gh– خداروشکر که پسندیدین. چشم
از شخصیت دختره زیاد خوشم نیومد همش اشکش دم مشکش بود اینقدر این بچه بغض کرد!
پسره دادم میزد چیزی نمیگفت ?
بالاخره بعد از مدت ها یه رمان خوب خوندم که واقعا لذت ببرم .ازاین نویسنده رمانهای دیگه ای هم هست.؟دنبال رمانی به این سبک میگردم.اگه کسی سراغ داره لطف کنه….
عالییییییییی
من که خیلی دوست داشتم
اصلا قشنگ نبود اول اینکه دختره راه براه اشک میرخت دوم اینک ۹۰درصد کلمات و اتفاقات و شهصیت ها کپی شده از رمانهای دیگ بود مثل خود باران که مثل شخصیت همراز تو بانوی قصه اشک می ریخت یا پسره امیر علی شخصیتش مثل دانیار تو اسطوره بود همون کارا همون جور حرف زدن همون چشا همه چیزیش دیالوگاش عین رمان باورم کن بود انگار ی همزن برداشته همه رو قاطی کرده شده این قلم نویسنده خوبه اگ از فکر خودش استفاده کنه نه کپی برداری