دختران کتابخوان معمولا مطالعه رمان با ژانری عاشقانه را دوست داشته و همیشه در پی یافتن رمان با موضوع خاص هستند؛ اما در اکثر مواقع با رمانهایی روبرو میشوند که موضوعی تکراری داشته و جذابیت رمان عاشقانه را دارا نیستند. در این مطلب از صورتیها دانلود رمان صاعقه را که یک رمان خاص با موضوع عاشقانه است، آماده کردهایم. با ما همراه باشید.
دانلود رمان صاعقه
رمان صاعقه رمانی با ژانر عاشقانه و پلیسی است که موضوعی بسیار متفاوت با رمانهای عاشقانه دیگر دارد. پیشنهاد میکنیم با مطالعه خلاصه و قسمت کوتاهی از این رمان، با موضوع آن بیشتر آشنا شده و دیدی درست خواندن را آغاز کنید.
خلاصهای از رمان صاعقه:
در رمان صاعقه خبری از عشق و عاشقی و کلکل نیست. داستان این رمان داستان زندگی دختری است که زمانی برای عشق و عاشقی و کلکل ندارد، او باید خودش را از دست هیولاهایی که در زندگیش افتادهاند نجات دهد. این هیولاها در پوست انسان، مثل لاشخور دور او میگردند و منتظر هستند که از پا بیفتد تا به سراغش بیایند. دختر داستان صاعقه دختری کوچک و کم سن و سال است، او حتی هفتده سالش هم نشده است اما در این سن کوچک یاد گرفته قوی باشد، یاد گرفته از القاب بچه یتیم، بی کس و کار که با خودش یدک میکشد، خجالت نکشد.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
[/box]قسمت کوتاهی از رمان صاعقه:
جمع کردن وسایلی که روی هم، نصف یک چمدان هم نمیشوند، کار خیلی سختی نیست. اما اگر بدانی قرار است جایی بروی که فقط خدا میداند کجا است… آن وقت حس میکنی سختیاش درست به اندازهی کوه کندن است! با این حال، هر طور که بود، وسایلم را جمع کردم. گاه گداری با بچهها حرف میزدم و سعی میکردم با خندیدن به آنها ثابت کنم که ناراحت نیستم. که نگران نیستم. که آنها هم نگران من نباشند.
در باز شد و زن، در حالی که دست من را گرفته بود من را به داخل خانه برد. نمیخواهم بگویم حس ششم خیلی قویی دارم، اما واقعا فکر نمیکردم چیز خوبی در انتظارم باشد. از حیاط کوچک و کثیف خانه رد شدیم و وارد جایی شدیم که احتمالا خانهی جدید من بود! یک هال مستطیل شکل که روی زمینش را موکت قهوهایی رنگی پوشانده بود. یک تلوزیون قدیمی و یک دستگاه پخش سی دی که روی یک میز چوبی قرار گرفته بودند، یک بالش و یک پتو، تنها چیزهایی بود که در آن هال دیده میشد. چند در هم آنجا دیده میشد که احتمالا یکیشان آشپزخانه، یکی دستشویی، یکی حمام و آن دوتای باقی مانده هم اتاق بود! وسط هال، همان مردی که آن روز برای مصاحبه به خوابگاه ما آمده بود دراز کشیده بود و مشغول دیدن فیلم سیاه و سفیدی با تلوزیون بود. از آن خانه و شخصی که آنجا بود، اصلا خوشم نیامد. یک قدم به سمت عقب برداشتم که زن، من را به جلو هل داد و با صورت روی موکت قهوهایی رنگ فرود آمدم. به سرعت از جایم برخاستم و با آرامش به زن نگاه کردم:
-کارت اصلا قشنگ نبود!
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]لینک دانلود رمان صاعقه:
[/box]امیدواریم از مطالعه این رمان نهایت لذت را برده باشید. منتظر نظرت و پیشنهادات شما کاربران عزیز هستیم.
مسخره بود ارزش خوندن ندارع