در دنیای امروزی یکی از بهترین و جذابترین سرگرمیهایی که بانوان برای خود انتخاب میکنند مطالعه رمانهایی با موضوعات مختلف است. در این مطلب از مجله بانوان صورتیها رمان رکسانا که رمانی با ژانر اجتماعی، عاشقانه است را آماده کردهایم. امیدواریم از مطالعه این رمان لذت برده و لحظات شادی را تجربه کنید. برای دانلود رمان رکسانا با ما همراه باشید تا در پایان مطلب به دانلود رمان بپردازید.
دانلود رمان رکسانا
خلاصهای از رمان رکسانا:
داستان رمان رکسانا مانند تمام رمانهای م. مودبپور دارای دو شخصیت است که یکی شوخطب و دیگری فردی بسیار ساکت و آرام است. در این رمان زندگی دختر عمو و پسر عمویی روایت میشود که از کودکی باهم بزرگ شدهاند و پدرهایشان همیشه و در همهجا کنار هم بودند و به دلیل شریک بودن آنها، هیچگاه از هم جدا نشدهاند. اما حالا این دو نفر دریافتهاند که عمهای دارند و برای یافتن عمهشان دست به کار میشوند و در این راه با دختری به نام رکسانا آشنا شده و ….
قسمت کوتاهی از رمان رکسانا:
سه تایی بلند شدیم و از کافی شاپ اومدیم بیرون. مانی یه تلفن به خونه زد و برنامه رو جور کرد و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم طرف گیشا. تقریبا نیم ساعت بعد تو گیشا بودیم و رکسانا یه کوچه رو بهمون نشون داد که رفتیم توش و جلو یه خونه دو طبقه واستادیم. خونه نسبتا قدیمی بود. سه تایی پیاده شدیم و رفتیم طرف حونه و رکسانا زنگ زد و در وا شد و رفتیم تو. خونه شمالی بود. از حیاطش که کوچیک اما با صفا بود رد شدیم و از چند تا پله رفتیم بالا که در راهرو وا شد و دو تا دختر دیگه اومدن بیرون و سلام کردن. تا مانی چشمش بهشون افتاد با یه حالت غمگین گفت: سلام عمههای خوبم! الهی پیش مرگتون بشم! خدا رو صد هزار مرتبه شکر که ماها رو بهم رسوند! دلم براتون یه ذره شده بود! تو رو خدا بذارین بعد از این همه سال دوری بغلتون کنم! شماها بوی بابامو میدین! اینو و گفت و رفت طرفشون که دو تایی زدن زیر خنده و رکسانا گفت: مانی خان اینا دوستای من هستن! عمه خانوم ایشون هستن! از همون جا پشت شیشهی یکی از اتاقا رو نشون داد. من و مانی دو تایی برگشتیم طرف اون ور یه خانم پیر پشت شیشهی قدی یه اتاق واستاده بود و به یه عصا تکیه داده بود و داشت به ما نگاه میکرد! هر دو ساکت شدیم و به اون خانم نگاه کردیم! موضوع انگار جدی جدی بود! صورت اون خانم شباهت زیادی به عموم، پدر مانی داشت! هر دومون جا خورده بودیم! شاید حدود سی ثانیه تو همون حالت بودیم که یه مرتبه مانی برگشت طرفه همون دو تا دختر و گفت:
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
♦ رمانی خواندنی دختری با اسانس سیگار
[/box]
چه فایده ۱۰-۲۰صفحه ی آخر معلوم نمیشه چی میشه و رکسانا میمیییره . غم انگیزه پایانش خیلی
بله متاسفانه آخرش غم انگیزه