رمانها تجربههای تلخ و شیرین انسانهای مختلف هستند که نویسندگان ماهر و هنرمند آنها را جمع آوری کرده و در قالبهایی زیبا به رمانهای خاص و جذاب تبدیل میکنند. نویسندگانی که قلمشان سرشار از هنر و ذوق نویسندگی است. با ما همراه باشید تا یکی از رمانهای زیبا که پر از ذوق و سلیقه دو نویسنده جوان ایرانی است را با هم بخوانیم. در این مطلب برای شما کاربران کتابخوان مجله صورتیها دانلود رمان راهی نفس گیر را آماده کردهایم که امیدواریم این رمان را بپسندید.
دانلود رمان راهی نفس گیر
در ادامه خلاصه و قسمت کوتاهی از رمان راهی نفس گیر نوشتهی نوسیندگان جوان ایرانی خاطره افروز و روژان محجوب را خواهید خواند. این رمان ژانری عاشقانه و غمگین دارد و در ۱۲۰ صفحه نوشته شده است. امیدواریم این رمان ناب را بپسندید و به دوستان خود نیز معرفی کنید.
خلاصهای از رمان راهی نفس گیر:
رمان راهی نفس گیر رمانی با ژانر عاشقانه و غمگین است که این رمان پر از داستانهای جذاب و دوست داشتنی میباشد، داستان رمان داستان زندگی دختری به نام یگانه است که برخلاف تصور شخصیت رمان که سرنوشت خود را پیش بینی کرده است تقدیر زندگی او را تغییر داده و وارد یک زندگی دیگر میکند. با ما همراه باشید تا در انتهای مطلب به دانلود رمان راهی نفس گیر بپردازید.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
[/box]قسمت کوتاهی از رمان راهی نفس گیر:
خب دوست دارم لبخند زد و چیزی نگفت سرمو تو سینش قایم کردم و سعی کردم بخوابم نزدیک دو هفتهای میشد که اونجا بودیم بیشتر مکانهای تفریحیشو رفته بودیم و کلیم خرید کردیم عصرام بعد از این که هوا خنک میشد میرفتیم ساحل و کلی چیز میز میخریدیم و میخوردیم شکمم دیگه خیلی بزرگ شده بود چند نفری هم ازم جنسیت بچه رو پرسیدن و میگفتن اسمشو میخوایید چی بزارید منم به رسام نگاه کردم و با لبخند گفتم -آرشا… بعد از چند روز برگشتیم تهران و زمانی که میخواستیم خرید کنیم وسط خیابون چیزی با شدت خورد تو شکمم یه دفعه چشمام سیاهی رفت و نشستم رو زمین حس میکردم شکمم داره پاره میشه بچه مییاد بیرون درد زیادی کل بدنم و گرفته بود شروع کردم جیغ کشیدن جوری جیغ میزدم که حس میکردم حنجرم داره پاره میشه رسام مثل اسفند رو آتیش بالا پائین میشد سریع بغلم کرد و سوار ماشینم کرد و خودش جفتم نشست به راننده هی میگفت تندتر برو زنم داره میمیره انقدر درد داشتم که به هر چی که جلوی دستم میومد چنگ مینداختم بازوی رسام که دیگه به خون افتاده بود _آروم باش خانومم عزیزدلم الان میرسیم دیگه تحمل کن تو میتونی تحمل کن به محض رسیدن به بیمارستان روی برانکارد گذاشتنم و بردنم اتاق عمل رسام هر کاری کرد نزاشتن بیاد داخل فشار زیادی روم بود تا اون دنیا میرفتم و برمیگشتم به محض شنیدن صدای گریهی بچه ازحال رفتم
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]
چرت
بعدیکسال مجله رونصب کردم
بنظرم قبلاجذاب تربود
پاسخ به سمیرا – خوشحالیم که به جمع صورتیها برگشتید، لطفاً بفرمائید که بنظرتون چرا قبلاً جذابتر بود. ممنون