صورتیها: انسان خلقی اجتماعی دارد و به صورت اجتماعی آفریده شده است و همیشه دوست دارد با دیگران صحبت کند و در مسائل مختلف نظر دیگران را بداند و این خلق اجتماعی بودن در برخی افراد کم و در برخی افراد بسیار زیاد است، ولی این اجتماعی بودن گاهی به ضرر انسان تمام میشود و نمیتواند نیازهای اجتماعی خود را برطرف کند اما میتوان این نیاز اجتماعی را با کتاب و رمانهای مختلف رفع کرد. دلتنگی های ستاره نام رمانی است که در این مطلب آن را خواهید خواند. برای دانلود رمان دلتنگی های ستاره به انتهای مطلب مراجعه کرده و PDF را ان را دانلود کنید.
دانلود رمان دلتنگی های ستاره
خلاصهای از رمان دلتنگیهای ستاره
داستان این رمان داستان زندگی پرفراز و نشیب و عاشقانهی دختری به نام ستاره است.
سخنی از زبان نویسنده:
این داستان بیشتر در مورد انسانیت و آن مدینه فاضلهای است که آرمان شهر خیالی من این است… مادرم میگفت. تو آسمان هرکس یه ستارهای وجود داره. مال یکی پر نور، مال یکی کم نورتر وارزانتر… عزیز بیوفایم این همه برای توست!!!
قسمتی از رمان دلتنگیهای ستاره
سلام امروز دقیقا دو روز است. از من دوری و من از تو خبری ندارم، آبان… تو رهایم کردی در این برزخ و میان حسهای متفاوتم! درماندگی و یاس و حرمان و افسوس… هنوز دنبال چرایی سوالم هستم. همه خانه چهل و پنج متری برایم مثل قفسی است که از هر طرف به رویم فشار میاورد. شب خودش را از لای پنجرها به درون خانهام
کشانده… من مچاله شدهام لای مبلها.. خیره به در و گوشم حساس به صداهای قدمهایت شاید تو بیایی! ولی لحظههایی که بدون تو میگذرد. هردم نفسهایم را میگیرد. دیگر اشکی هم برایم نمانده. از لای پنجره باز باد سرد پاییزی به درون خانه سرک میکشد. و پرده حریر سفید را در چنگال خودش میفشارد.. اشکهایم جاری
است. زیر لب دعا میخوانم. دعای سفر برای تو بیوفا، من تو بودم، تو من کاش بودی…. کدامین جاده و کدامین مکان پیات بیایم.. آبان من از تنهایی بیم دارم. از سایههای دراز که روی دیوار به سان دیوان شاهنامه کش میاین، میهراسم… بیمناکم آبان از صداها ونجواهااا و هجوم خاطرات دور و گذشته میترسم… آبان سال تحویل نگاهم را به نگاه درخشانت دوخته بودم. چشمان تو راز چشمانم مرا میخواند. اگر غم داشتم، تو با غمهای دل من آشنا بودی! من و تو از دو جهان متفاوت بودیم. یادت است ماته بن بست کوچه شهید اسماعیلی مینشستیم. کوچهای که درخت بزرگ بید مجنونی داشت. عصر هنگام زنهای همسایه دور هم جمع میشدیم. بچهها با توپ پلاستیکی چهل تکه بازی میکردند. زنهای همسایه آش دوغ میپختیم واز زندگی مینالیدیم از دست بزن شوهر صغری خانم تا بچه معلول زهرا!!!!
لینک دانلود رمان دلتنگیهای ستاره:
از لینک بالا میتوانید برای دانلود رمان دلتنگی های ستاره استفاده کنید. امیدواریم این رمان مورد پسند شما کاربران عزیز قرار بگیرد.