خواندن رمان یکی از راههای سرگرمی است که هر فردی میتواند این سرگرمی را برای خود ایجاد کند و کلکسیونی از رمان را در آرشیو خود داشته باشد. این افراد میتوانند موضوعات مختلفی از رمان را که دوست دارند انتخاب کرده و بخوانند. پیشنهاد مجله زنانه و دخترانه صورتیها به شما خواندن رمان عاشقانه تبسم مهتاب است. برای دانلود رمان تبسم مهتاب به انتهای مطلب مراجعه کنید. اما پیش از دانلود رمان تبسم مهتاب میتوانید قسمتی از این رمان را نیز مطالعه کنید.
دانلود رمان تبسم مهتاب
خلاصهای از رمان تبسم مهتاب:
این رمان داستان زندگی دختری به نام تبسم است که شاید شرح حال خیلی از افراد باشد. تبسم قربانی خواستهها و انتقام دیگران میشود و این تنها شامل تبسم نیست. تبسم دختری نابیناست که ب خاطر نیش و کنایههایی که از مادرش میشنود خودش را در تنهایی حبس کرده و در این تنهایی او با شخصی آشنا میشود که این فرد به ظاهر غریبه است ولی برای تبسم از هر آشنایی آشناتر میشود.
قسمتی از رمان تبسم مهتاب:
نگاه گریانش را از آسمان گرفت آسمانی که حتی یک بار هم رنگش را ندیده بود، ستارههای بیکران و رقص نور مهتاب را ندیده بود، اما هر وقت دلش از گوشه کنایههای شراره میگرفت به همین آسمان پناه میآورد. همین آسمانی که رویش را ندیده بود گرمترین پناهش بود و چه دلپذیر و امن بود این سقف باز آسمان. شاید هم دیده بود، اما از آن چیزی در خاطرش نبود. تبسمی کوتاه اما دلنشین بر لبان کوچک و زیبایش نقش بست اما با یادآوریهای گوشه کنایههای شراره غم دنیا در دلش ریخت. قطره اشکی روی گونههایش لغزید و روی دستانش افتاد، سوز سردی وزید و موهای مشکی و بلند تبسم را به رقص درآورد، شنلش را محکمتر به دور بازوان خود پیچید، موهایش را که سرکشانه در دستان باد میرقصید پشت گوشهایش زد و دل از تاریکی بیرون جدا کرد، به داخل اتاق آمد در تراس را بست و دستانش را به دیوار گرفت تا به تختش رسید، روی تختش نشست، دستانش را روی پرزهای پتو کشید تا نقشهای برجستهاش را زیر انگشتان کشیدهاش احساس کند. از زمانی که در خاطرش بود زندگیاش به همین چهار دیواری اتاقش ختم میشد. همین اتاق که حتی رنگ دیوارهای آن را هم نمیدانست برایش بهترین پناهگاه در برابر کنایههای شراره و دعواهای مکرر بیتا بود. خواهری که هیچگاه خواهرانههایش را خرج او نکرده بود. همیشه بعد از صحبت با شراره این حس به سراغش میآمد و به خودش تشر میزد: کاش راضی شده بودم چشمهام رو عمل کنم، حداقل اون موقع خودم از پس کارهام برمیاومدم . اما حسی در این بین مانع او میشد! ترس، حسی غریزی که همه انسانها دچار آن هستند و غیر قابل انکار است. گاهی هم که مثل این لحظات کمرش زیر حرفهای شراره خم میشد این ترس را از یاد میبرد اما… صدای زنگ موبایلش باعث شد ذهنش از این افکار دور شود.
لینک دانلود رمان تبسم مهتاب:
بعد از دانلود رمان تبسم مهتاب میتوانید یک زمان مناسب را برای خواندن به آن اختصاص دهید و از قلم زیبای نویسنده لذت ببرید.
بعضی از رمان هاتون خیلی قشنگه بعضی ها شون نه…
هرمیون جون این الان جزء کدومش بود ؟؟؟؟
راست میگه از کدوم دسته است
این به نظر من.خیلی غمگین و احساسیه ولی قشنگه