داستان کوتاه: گنجشک و آتش

داستان کوتاه گنجشک و آتش

در این مطلب از مجله براتون یک داستان کوتاه جالب و آموزنده رو آماده کردیم به نام داستان کوتاه گنجشک و آتش که خیلی جالب هستش. بخونید و از اون لذت ببرید♥

باهم بخوانیم: داستان کوتاه گنجشک و آتش

داستان کوتاه گنجشک و آتش

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می‌شد و برمی‌گشت!

پرسیدند : چه می‌کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می‌کنم و…

آن را روی آتش می‌ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می‌آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده‌ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می‌پرسد : زمانی که دوستت در آتش می‌سوخت تو چه کردی؟

پاسخ می‌‍دهم : هر آنچه از من بر می‌آمد!

9 دیدگاه برای “داستان کوتاه: گنجشک و آتش

  1. ★sara★ گفته:

    لطفا رمان های ترسناک هم بزارید مثل شبی که عروسک زنده شد نوشته ی ار.ال. استاین
    این نوع رمان های ترسناک و ماجراجویانه رو خیلی ها می پسندن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.