خواندن داستانهای کوتاه وقت زیادی نمیگیرند اما باعث میشوند تجارب زیادی از این داستانها بگیرید. با ما همراه باشید تا داستانهای کوتاه و جذاب برای شما آماده کنیم و تجاربی از داستان زندگی دیگران بگیریم. در این مطلب برای شما داستان کوتاه کیک رو آماده کرده ایم. داستان کوتاه جالب و خواندنی.
باهم بخوانیم: داستان کوتاه کیک
داستان کوتاه کیک:
دختری با مادرش دعوایش شد و از خانه بیرون رفت. پس از طی راه طولانی، هنگامی که از کنار یک کیک فروشى عبور میکرد، احساس گرسنگی نمود. ولىاو حتى یک سنت هم در جیبهایش نداشت.
صاحب فروشگاه یک زن سالخورده مهربان بود.
او دید که دختر در مقابل کیکها ایستاده و به آنها نگاه میکند، از وی پرسید:
عزیزم، گرسنهای؟
دختر سرش را تکان داد و گفت: بله، اما پول ندارم.
پیرزن لبخندی زد و گفت: عیبی ندارد. مهمان من هستی.
زن مهربان کیک و یک فنجان شیر برای دختر آورد. دختر بسیار سپاسگزار شد. اما چند گاز به کیک نزده بود که اشکهایش سرازیر شد. خانم مسن از دختر پرسید: عزیزم ، چه شده است؟
دختر اشکهایش را پاک کرد و گفت: چیزی نیست. من فقط بسیار از شما تشکر میکنم. با وجود آنکه شما من را نمیشناسید، به من کیک دادید. من با مادرم دعوا کردم. اما مادرم من را بیرون رانده و به من گفت: دیگر به خانه باز نگرد.
خانم سالخورده با شنیدن سخنان دختر گفت:
عزیزم، چطور میتوانی اینگونه فکر کنی؟ فکرش را بکن، من فقط یک کیک به تو دادم، اما تو بسیار از من تشکر میکنی. مادرت سالها برای تو غذا درست کرده و به تو محبت کرده است، چرا از او تشکر نمیکنی و چرا با او عوا میکنی؟
دختر مدتی سکوت کرد. سپس با عجله کیک را خورد و به طرف خانه دوید. هنگامی که به خانه رسید، دید که مادر در مقابل در انتظار میکشد. مادر با دیدن دخترش بسیار خوشحال شد و به او گفت: عزیزم ، عجله کن غذا درست کردهام. اگر دیر کنی، غذا سرد خواهد شد .
چقد مادرا مهربونن
پاسخ به طیبه– فرشته ها همشون مهربونن که مادر ها هم فرشتن
مرسی از تمام اون مادرایی که وجودمون به وجودشون بستست. خسته نباشید.
پاسخ به لیلیا– بله همین طوره ممنون
خدا مادر های مهربون همه رو حفظ کنه.
پاسخ به ریا– آمین. ممنون از همراهیتون