داستان کوتاه چند میفروشی؟

داستان کوتاه چند میفروشی؟

کتاب خواندن را دوست داری؟ وقت برای کتاب خواندن نداری؟ دوست داری زمانت در اتوبوس یا در صف اتلاف نشود؟ همراه مجله صورتی‌ها باشید تا برای شما داستان‌های کوتاه جدید و جالب آماده کنیم تا هم زمانتان تلف نشود و هم به علایق خود برسید و تجربه کسب کنید. بیاید باهم داستان کوتاه چند میفروشی؟  رو بخونیم.

داستان کوتاه چند میفروشی؟

داستان کوتاه مرد کشاورزداستان چند میفروشی:

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت می‌کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم می‌زد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه‌ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد.

ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن زد و در دم کشته شد.

چند روز بعد در مراسم تشییع جنازه ، کشیش متوجه چیز عجیبی شد.

هر وقت…

یک زن عزادار برای تسلیت‌گویی به مرد کشاورز نزدیک می‌شد، مرد گوش می‌داد و به نشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین می‌کرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک می‌شد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را به نشانه مخالفت تکان می‌داد.

پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

کشاورز گفت:

خوب، این زنان می‌آمدند چیز خوبی در مورد همسر من می‌گفتند، که چقدر خوب بود، یا چه‌قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق می‌کردم.

کشیش پرسید، پس مردها چه می‌گفتند؟

کشاورز گفت:

آن‌ها می‌خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه؟

 

از داستان کوتاه چند میفروشی خوشتون اومد؟ نظرتون رو از طریق کامنت به ما اعلام کنید.

10 دیدگاه برای “داستان کوتاه چند میفروشی؟

    • تیم صورتی‌ها گفته:

      پاسخ به samira – دوست خوبمون ، ازتون عذر میخواییم ، متاسفانه رمان سراب مشکل فیلترینگ داره و شدیداً برخورد میشه با منتشر کنندگانش…

  1. tarane گفته:

    خیلی داستانش قشنگ بود بازم داستان کوتاه بزارین من طرفدارشم

  2. ناهید خانوم گفته:

    خوشم اومد قشنگه.بازم هم از این داستانها بزاریدااااااا…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.