داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان

داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان

داستان کوتاه آموزنده

داستان‌های کوتاه انواع مختلفی از جمله داستان کوتاه آموزنده، داستان کوتاه طنز، داستان کوتاه جالب و داستان کوتاه ترسناک و … دارند که هر کسی متناسب با سلیقه‌ی خود داستان کوتاه مورد علاقه‌ی خود را انتخاب می‌کند. با مجله صورتی‌ها همراه باشید تا این‌بار داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان را باهم بخوانیم. داستان کوتاه آموزنده بسیار جالب.

داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان

داستان کوتاه نوازنده جهان

داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان :

در سال ۱۹۴۶، رِی چارلز هنرمند شنید که گروه خوانندگان لاکی میلیندر به شهر آن‌ها می‌آیند.

چارلز ترتیبی داد که از او آزمون صدا بگیرند تا شاید به این گروه راه پیدا کند. او در پوستش نمی‌گنجید. اگر این اتفاق می‌افتاد، نانش در روغن بود. ‏

وقتی نوبت به او رسید، این موسیقی‌دان جوان پیانو نواخت و ترانه‌ای همراه با آن اجرا کرد.

چارلز نابینا بود و نمی‌توانست واکنش میلیندر را نسبت به اجرایش ببیند. ازاین‌ رو وقتی کارش را تمام کرد، بی‌صبرانه منتظر ماند تا واکنش میلیندر را بشنود. سرانجام صدای سرگروه آن‌ها را شنید که گفت: «عزیزجان، زیاد خوب نبود.» چارلز به اتاقش برگشت و شروع به گریستن کرد.

داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان

چارلز بعدا گفت: «این بهترین اتفاقی بود که در همه‌ی عمرم برایم رخ داد. پس از آن‌که احساس تأسف به حال خود در من فروکش کرد، دوباره تمریناتم را از سر گرفتم تا شرایطی پیدا کنم که کسی نتواند به کارم ایراد بگیرد.»

آمادگی چارلز سبب شد که او به‌ مدت نیم‌ قرن از موقعیت والایی برخوردار گردد. او تاکنون با برخی از بااستعدادترین موسیقی‌دان‌های دنیا نوازندگی کرده است.

ممکن است آماده شدن، تضمینی برای پیروزی نباشد، اما بی‌شک شما را در این موقعیت قرار می‌دهد.

امیدواریم از داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان خوش‌تان آمده باشد.

5 دیدگاه برای “داستان کوتاه نوازنده‌ی جهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.