با آمدن فصل تابستان اوقات فراغت برای همهی افراد بیشتر میشود اگر دوست دارید اوغات فراغت خود را مثبت و مفید بگذرانید ، پیشنهاد ما به شما جا دادن مطالعه و کتابخوانی در برنامه اوقات فراغت میباشد. اگر از خواندن کتابهای طولانی خوشتان نمیآید میتوانید از داستانهای کوتاه جدید استفاده کنید. داستان کوتاهها موضوعات مختلفی دارند که با توجه به سلیقه خود میتوانید نوع داستان را انتخاب کنید. در این مطلب از مجله بانوان صورتیها برای شما داستان کوتاه عاشقانهای را به نام داستان کوتاه عاشقانه نشانه عشق آماده کردهایم. با ما همراه باشید تا با هم داستان کوتاه عاشقانه نشانه عشق را بخوانیم.
داستان کوتاه عاشقانه نشانه عشق
داستان کوتاه عاشقانه نشانه عشق :
پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق میآموخت. شیوانا نام او را “ابر نیمه تمام” گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا میزدند. روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمیداند چگونه عشقش را ابراز کند!؟ شیوانا از “ابر نیمه تمام” پرسید:” چطور فهمیدی که عاشق شدهای؟!”
پسر گفت:” هرجا میروم به یاد او هستم. وقتی میبینمش نفسم میگیرد و ضربان قلبم تند میشود. در مجموع احساس خوبی نسبت به او دارم و بر این باورم که میتوانم بقیه عمرم را در کنار او زندگی کنم!”
شیوانا گفت:…
” اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نیز مجبور است به پدرش در کار آشپزی کمک کند. آیا تصور میکنی می توانی با کسی ازدواج کنی که برای بقیـه همکلاسی هایت غذا میپزد و ظرفهای غذای آنها را تمیز میکند.”
“ابرنیمه تمام” کمی در خود فرو رفت و بعد گفت:” به این موضوع فکر نکرده بودم. خوب این نقطه ضعف مهمی است که باید در نظر میگرفتم.”
شیوانا تبسمی کرد و گفت:” پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر و التهابی گذرا بیش نیست و بیجهت خودت و او را بیحیثیت مکن!”
داستان کوتاه عاشقانه
دو هفته بعد “ابر نیمه تمام” نزد شیوانا آمد و گفت که نمیتواند فکر دختر آشپز را از سر بیرون کند. هر جا میرود او را میبیند و به هر چه فکر میکند اول و آخر فکرش به او ختم میشود.” شیوانا تبسمی کرد و گفت:” اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به خاطر کار، ضخیم و کلفت شده است. به راستی بد نیست که همسر تو فردی چنین زشت و خشن باشد. آیا به زیبایی نه چندان زیاد او فکر کردهای! شاید علت این که تا الان تردید کردهای و قدم پیش نگذاشتهای همین کم بودن زیبایی او باشد؟!” پسر کمی در خود فرو رفت و گفت:” حق با شماست استاد! این دخترک کمی هم پیر است و چند سال دیگر شکسته میشود. آن وقت من باید با یک مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!”
شیوانا تبسمی کرد و گفت:” پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر است و التهابی گذرا بیش نیست پس بیجهت خودت و او را بیحیثیت مکن!”
پسرک راهش را کشید و رفت. یکی از شاگردان خطاب به شیوانا گفت که چرا بین عشق دو جوان شک و تردید میاندازید و مانع از جفت شدن آنها میشوید. شیوانا تبسمی کرد و پاسخ داد:” هوس لازمه جفت شدن دو نفر نیست. عشق لازم است و “ابر نیمه تمام” هنوز چیزهای دیگر را بیشتر از دختر آشپز دوست دارد.”
یک ماه بعد خبر رسید که “ابر نیمه تمام” بیاعتنا به شیوانا و اندرزهای او درس و مشق را رها کرده است و نزد دختر آشپز رفته و او را به همسری خود انتخاب کرده است و چون شغلی نداشته است در کنار پدر همسر خود به عنوان کمک آشپز استخدام شده است.
یکی از شاگردان نزد شیوانا آمد و در مقابل جمع به بدگویی “ابر نیمه تمام” پرداخت و گفت: ” این پسر حرمت استاد و مدرسه را زیر پا گذاشته است و به جای آموختن عشق و معرفت در حضور شما به سراغ آشپزی رفته است. جا دارد او را به خاطر این بیحرمتی به مرام عشق و معرفت از مدرسه بیرون کنید؟!”
شیوانا تبسمی کرد و گفت:”دیگر کسی حق ندارد به کمک آشپز جدید مدرسه “ابر نیمه تمام” بگوید. از این پس نام او “تمام آسمان” است. اگر من از این به بعد در مدرسه نبودم سوالات خود در مورد عشق و معرفت را از “تمام آسمان” بپرسید. همه این درس و معرفت برای این است که به مرحله و درک “تمام آسمان ” برسید. او اکنون معنای عملی و واقعی عشق را در رفتار و کردار خود نشان داده است.”
آیداجون مرسی خیلی قشنگ بودخسته نباشی:-)
پاسخ به آرزو– ممنون عزیزم
چه باحال