داستان کوتاه
خواندن داستان کوتاههای قهرمانان برای کودکان برایشان مفهومی تازه و زیبا خواهد داشت. همانطور که ما دوست داریم داستانهای قهرمانان را بخوانیم کودکان نیز از شنیدن این داستانها لذت میبرند. در این مطلب از مجله زنانه و دخترانه صورتیها برای شما کاربران عزیز داستان کوتاه خواستهی آتشنشان را آماده کردهایم که علاوه بر داستان کوتاه قهرمانی یک داستان کوتاه طنز نیز هست که امیدواریم از خواندن این داستان کوتاه لذت ببرید.
داستان کوتاه خواستهی آتشنشان
چند سال قبل در یکی از تصفیه خانههای بزرگ یک شهر نفتخیز آتشسوزی مهیبی روی داد و طولی نکشید که شعلههای سهمگین آن به آسمان بلند شد و رفته رفته دامنهی حریق گسترش بیشتری پیدا کرد و به ساختمانهای شهر نزدیک شد.
آتشنشانانی که با ماشینهای اطفاء حریق به سرعت خود را به محل رسانده بودند، ناچار در چند محله آن طرفتر متوقف شده بودند، زیرا بیم این داشتند که لهیب سوزان آتش، خود و ماشینهایشان را به کام خود بکشد و خاکسترشان کند. ساعتها گذشت و آتش همچنان دایرهی سوزان و مخرب خود را وسعت میبخشید.
در این مخمصه که ساکنان محله خانههای خود را ترک میکردند و میگریختند، ناگهان یک اتومبیل آتشنشانی آژیرکشان و با سرعت زیاد از راه رسید و تقریباً در کنار شعلههای آتش دور میدان را طی کرد و اریبی توقف کرد.
دردم چند آتشنشان از آن پایین پریدند و لولههای آب را متوجه این جهنم سوزان کردند. آتشنشانان دیگر که شاهد این صحنه بودند، بیدرنگ سوار بر ماشینها شدند و آنها هم به خاموش کردن آتشها پرداختند.
سرانجام با تهور و شجاعت این راننده که جان خویش را به مخاطره افکنده و به قلب آتش زده بود، کانون حریق مهار شد.
همگان از شهامت و جرأت این رانندهی شجاع و فداکار تعریف میکردند و از خودگذشتگی او را میستودند. به همین علت تصمیم گرفته شد تا به پاس این همه گذشت، مدال و جایزهای به این راننده تقدیم شود.
در مراسم جشن، شهردار سخنرانی مفصلی کرد و در پایان، خطاب به آن افسر شجاع آتشنشانی گفت:
«کاپیتان، اجازه میخواهم تا از طرف شهروندان عمل شجاعانه شما را تحسین کنم و درواقع بایستی اذعان کنم شما نه تنها شهری را از کام آتش نجات دادید، بلکه جانهای بسیاری را نیز از کام مرگ رهانیدید. حال از شما خواهش میکنم اگر چیز به خصوصی میخواهید و آرزوی داشتن آن را داشتهاید، بدون رودربایستی بگویید تا بیدرنگ خواستهتان را عملی کنیم.
کاپیتان بدون هیچ مکثی اظهار داشت: «عالیجناب، یک جفت ترمز خوب و محکم از هر چیزی بهتر خواهد بود.»
داستان کوتاه خواستهی آتشنشان به پایان رسید امیدواریم از خواندن این داستان کوتاه لذت ببرید.
خوب بود
مجله صورتی ها لطفا ج بدید منظور داستان چی بود دوست دارم بدونم
پاسخ به مهسا– داستان موضوعی طنز داشت و آتشنشان قهرمان به خاطر نداشتن ترمز ماشین به داخل آتش رفته بود.
عجب!!?