داستان کوتاه جالب
خواندن کتاب در زندگی تاثیر زیادی دارد و شما را به موفقیتهای زیادی میرساند کتاب یکی از دوستان بیگزند انسان است. اگر شما از افرادی هستید که کتاب میخوانید حتما در کنار خواندن کتاب، زمانی را نیز برای خواندن داستان کوتاه اختصاص دهید و اگر کتاب نمیخوانید حتما داستان کوتاه بخوانید تا از این طریق به خواندن کتاب نیز علاقهمند شوید. با مجله بانوان صورتیها همراه باشید تا باهم داستان کوتاه تابلوی رویاها را بخوانیم و از خواندن آن لذت ببریم.
داستان کوتاه تابلوی رویاها
داستان کوتاه تابلوی رویاها :
در سال ۱۹۹۵، جان آساراف، تابلویی مخصوص رویاهایش تهیه کرد و آن را روی دیوار اتاق کارش در منزل نصب کرد.
هر وقت شیئی مادی را میدید که آن را میخواست یا سفری که آرزویش را داشت، عکس آن را میگرفت و به این تابلو میچسباند. بعد خود را در حال لذت بردن از موضوع مورد علاقهاش مجسم میکرد.
در ماه می سال ۲۰۰۰ که تازه به خانهی جدیدش در کالیفرنیای جنوبی نقل مکان کرده بود، ساعت ۷:۳۰ صبح در دفترش نشسته بود که پسر ۵ سالهاش کینان، ناغافل وارد شد و روی دوتا از جعبههایی که چهار سال در انباری بود، نشست. کینان از پدرش پرسید که توی آن جعبهها چیست؟ وقتی جان گفت که تابلوی رویاهایش در آن جعبهها قرار دارد، کینان جواب داد: «چی چی رویاهای شما؟»
جان در یکی از جعبهها را باز کرد و تابلوی رویاهایش را به کینان نشان داد. جان همانطور که به اولین تابلو نگاه میکرد، لبخندی زد و عکسهای مرسدس اسپرت، ساعت و بعضی دیگر از اقلامی را که قبلاً آرزوی داشتن آنها را داشت، نگاه کرد؛ چیزهایی که بعداً همهی آنها را به دست آورده بود.
اما وقتی تابلوی دوم را بیرون کشید، شروع به گریه کرد. روی آن تابلو عکسی از خانهای بود که تازه آن را خریده بود و الان در آن زندگی میکرد! نه خانهای مثل آن، بلکه این خانه! خانهای به مساحت ۷۰۰۰ مترمربع که روی شش جریب چشمانداز خاص قرار گرفته بود، با میهمانخانهای ۳۰۰۰ مترمربعی و دفتر کاری پیچ در پیچ، زمین تنیس، و سیصدوبیست درخت پرتقال – همان خانهای که عکس آن را چهار سال قبل از داخل مجلهی خانههای رؤیایی برای خودش بریده بود!
امیدواریم داستان کوتاه تابلوی رویاها را خوانده و از آن لذت برده باشید.
چه جالب…