در این مطلب از مجله بانوان صورتیها داستان کوتاه باد آورده را باد می برد را آماده کردهایم. این داستان کوتاه، داستان به وجود آمدن ضربالمثل باد آورده را باد می برد است. اگر شما نیز میخواهید ریشه این ضرب المثل را بدانید حتما با دقت این مطلب را مطالعه کنید.
داستان کوتاه باد آورده را باد می برد
قرنها پیش، ابتدا درگیری بین ارتش روم و ایران صورت گرفت و در این درگیری پدر زن خسرو پرویز (خسرو پرویز از سال ۵۹۰ میلادی تا سال ۶۲۸ میلادی از معروفترین و قدرتمندترین فرمانروایان عهد ساسانیان بوده است و مردم روم در آن زمان این پادشاه را به اسم خسرو دوم میشناختند)، به دست یکی از نیروهای رومی با تیر کشته شد و همین علت باعث شد که کشورهای ایران و روم جنگ بزرگی را علیه یکدیگر آغاز کنند. خسرو پرویز ارتش بسیار بزرگی را ترتیب داده و به امپراتوری کشور روم حمله کرد و مدتی نگذشت که دلاوران ایرانی، پایتخت روم را فتح کردند.
گفته شده است که رومیها به سرعت تمام ثروت و طلا و جواهرات کشورشان را از ترس اینکه به دست ایرانیها بیفتد در صندوقهایی جاسازی کرده و داخل کشتی میگذارند تا به نقاط دورتر برود و فرمانروای کشور روم در فرصتی مناسب آنها را بدست آورد. چند دقیقه بعد از اینکه کشتیها روانهی دریا شدند، از شانس بدشان هوا طوفانی شده و کشتی از مسیرش منحرف میشود. طوفان و بارش باران به شدت زیاد بوده است و ناخدای کشتی تمام سعی و تلاشش را میکند تا بتواند کشی را از غرق شدن نجات دهد و آن را به جای امن ببرد.
داستان کوتاه باد آورده را باد می برد
خلاصه بعد از چند ساعت بارش باران قطع شد و کشتی سالم به خشکی رسید. نیروهایی که داخل کشتی بودند بسیار شادمان شدند و فکر میکردند که طلا و جواهرات کشورشان را از چشم نیروهای ایران دور نگه داشتند. اما باد آن کشتی را دقیقا وارد مرز ایران کرده بود. مرزداران ایران از دور کشتی را مشاهده کردند و حالت نظامی به خود گرفتند تا اگر خطری مرز را تهدید کرد بلافاصله کشتی را با خاک یکسان کنند. اما وقتی نزدیک ساحل شد متوجه شدند که کشتی پر از طلا و جواهر است. سربازان ایرانی با خوشحالی اموال داخل کشتی را مصادره کردند و جشن بزرگی برپا کردند. خسرو پرویز از این اتفاق بسیار خوشحال شد و فرمان داد که تمام این طلا و جواهرات را به خزانهی مملکت تحویل دهند.
[box type=”download” align=”” class=”” width=””]مطلب پیشنهادی برای شما:
♦ داستان کوتاه استخوان لای زخم گذاشتن
[/box]هنور چند ماهی از این جشن و خوشحالی نگذشته بود که یک روز به خسرو پرویز اطلاع دادند که از خزانهی مملکت دزدی شده است و اموال داخل آن به سرقت رفته است. شاه ایران دستور داد تا تمام نقاط کشور را به دنبال دزد بگردند، اما نتوانستند که دزد را دستگیر کنند. خسرو پرویز رو به همسرش میکند و میگوید که مال باد آورده را باد میبرد.
از آن دوران تا به امروز اگر پول یا ثروتی بدون زحمت به کسی برسد، ضربالمثل باد آورده را باد میبرد برایش بکار میبرند.