عید نوروز نزدیک است سالی نو را در پیش رو داریم و سالی در حال اتمام است بیایید کمی بیاندیشیم که سالی که میگذرد چگونه گذشت آیا دلی را شکستیم یا دلی به دست آوردیم؟بیایید برای سل جدید به جای خانهتکانی کمی هم دلههایمان را تکان دهیم. بیایید در سال جدید فرهنگ خوب مطالعه و کتابخوانی را گسترش دهیم و وقت های آزاد خود را صرف خواندن کتاب و داستان کوتاه بکنیم. در ادامه داستان کوتاه اتوبوس مدرسه را به همین منظور برای شما آماده کرده ام
داستان کوتاه اتوبوس مدرسه
داستان کوتاه اتوبوس مدرسه :
مدرسهای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک میشوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر و ارتفاع اتوبوس هم سه متر ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و به علت سرعت زیاد سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از دادن صدای وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند پس از آروم شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده میشوند و از این اتفاق ناراحت میشوند پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند که یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و … اما هیچکدام چاره ساز نبود تا اینکه پسر بچهای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مسئله را من میدونم بچه گفت : که پارسال در یک نمایشگاهی درسی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
ما هم درونمان را از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت خالی کنیم تا بتوانیم از مسیرهای تنگ زندگی به سلامت عبور کنیم.عیدتان مبارک